فی الواقع اخیرا معطوف گشتم افرادِ جزیلی مبادرت به تحریر قوانینی کرده اند که پیش از ایشان نیز مکتوب شده ولیک خویش از یافتنِ مقصود ایشان در مانده ام ! زیراک از منظر خویشتن نگاشتن متون چندباره آنهم از بهر افراد خاص فعلی واهی است ! و عوام از مضمون آن به خوبی آگاه نمیگردند ! و آنان که به مرغوبیت این عناوین را فرا میگیرند حاجت به مَراجع مکرر و گاهی مغلوط ندارند !
الحال باوجود این قوانین و ازنو تحریر کردنشان ، شخصی درصدد آن برنیامده که دست کم یک ماده پیرامون دلِ بی یار و مکسور آدمیزاد کتابت کند ...
تا افراد قسی القلب ، ذِمه ای مشغولشان باشد و در هراس قانون ، دلِ دیگران را اقاله نکنند ...
این امر دادگرانه تر بود که اگر شخصی دلی را اقاله نمود ، حبس بمدت معلوم و جزا به میزان مشخص حصه او گردد تا درس عبرتی از بهر دیگران باشد !
افسوس که تا ابد این قانون درمیان موادِ قوانین نانوشته میمانَد .